اس ام اس خنده دار و جوک جدید

مطالب خنده دار, اسمس خنده دار روز, جوک روز, مطالب طنز

آخه از پاییز

نه هوای ۲نفرش،

نه کوچه های پربرگش

نه گریه های تنهاییش

نه بارون های عاشقانه

هیچ کدوم به ما نرسید

لا مصب فقط حساسیت فصلیش افتاد به ما کصافط :|

****

“آغا منو میگی” چیست ؟

عبارتی برای شروع یه خالی بندی تپل :D

مطالب خنده دار روز

.

.

ﺩﯾﺪﯾﻦ ﺗﻮ ﺍﯾﻦ ﻓﯿﻠﻤﺎ پسره ﻧﺼﻔﻪ ﺷﺐ ﻣﯿﺮﻩ ﻟﺐ ﺩﺭﯾﺎ ﺑﻌﺪ ﯾﻪ دختره ﻣﯿﺮﻩ ﮐﻨﺎﺭﺵ ؟!

اینا همش ﭼﺮﺗﻪ …

ﻣﻦ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺭﻓﺘﻢ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﺳﮓ ﺩﻧﺒﺎﻟﻢ ﮐﺮﺩﻥ :|

.

.

.

یکی ﺍﺯ ﺩﻻﯾﻠﯽ ﮐﻪ ﻣﻦ ﭘﯿﺸﺮﻓﺖ ﻧﻤﯿﮑﻨﻢ

ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻫﻤﻪ ﺑﻌﺪﺵ ﺍﺯﻡ ﺷﯿﺮﯾﻨﯽ ﻣﯿﺨﻮﺍﻥ :|

.

.

من موندم مرغ که در ردیف پرندگانه چرا پرواز نمیکنه ولی سوسک پرواز میکنه ؟

من همنجا میمونم تا شما بررسی کنید 

ادامه نوشته

مهربونی یک ساله شد!

ادامه نوشته

تا سحر اي شمع بر بالین من امشب از بهر خدا بیدار باش

تا سحر اي شمع بر بالین من

امشب از بهر خدا بیدار باش

سایه  غم ناگهان بر دل نشست

رحم کن امشب مرا غمخوار باش

 

آه ای یاران بفریادم رسید

ورنه مرگ امشب بفریادم رسد

ترسم آن شیرین تر از جانم ز راه

چون به دام مرگ افتادم رسد

 

گریه و فریاد بس کن شمع من!

بر دل ریشم نمک دیگر مپاش

قصه بیتابی دل پیش من

بیش از این دیگر مگو خاموش باش

 

همدم من مونس من شمع من

جز توام در این جهان غمخوار کو

ون دراین صحرای وحشتزای مرگ

وای بر من وای برمن یار کو؟

 

وندرین زندان امشب شمع من

دست خواهم شستن از این زندگی

تا که فردا همچو شیران بشکنند

ملتم زنجیرهای بندگی...

 

رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت

رفتم ، مرا ببخش و مگو او وفا نداشت

راهي بجز گريز برايم نمانده بود

اين عشق آتشين پر از درد بي اميد

در وادي گناه و جنونم کشانده بود

رفتم ، که داغ بوسه پر حسرت ترا

با اشک هاي ديده ز لب شستشو دهم

رفتم که نا تمام بمانم در اين سرود

رفتم که با نگفته بخود آبرو دهم

رفتم مگو ، مگو ، که چرا رفت ، ننگ بود

عشق من و نياز تو و سوز و ساز ما

از پرده ي خموشي و ظلمت ، چو نور صبح

بيرون فتاده بود يکباره راز ما

رفتم ، که گم شوم چو يکي قطره اشک گرم

در لابلاي دامن شبرنگ زندگي

رفتم که در سياهي يک گور بي نشان

فارغ شوم زکشمکش و جنگ زندگي 

من از دو چشم روشن و گريان گريختم

از خنده هاي وحشي طوفان گريختم

از بستر وصال به آغوش سرد هجر

آزرده از ملامت وجدان گريختم

اي سينه در حرارت سوزان خود بسوز

ديگر سراغ شعله ي آتش زمن مگير

مي خواستم که شعله شوم سرکشي کنم

مرغي شدم به کنج قفس بسته و اسير

روحي مشوشم که شبي بي خبر ز خويش

در دامن سکوت به تلخي گريستم

نالان ز کرده ها و پشيمان ز گفته ها

ديدم که لايق تو و عشق تو نيستم

" فروغ فرخزاد "

سلام ...!

به سلامتی اونایی که به یادشون هستیم و از یادشون رفیتم 

اما از اونا مهمتر

به سلامتی شما که باشیمو نباشیم بازم بهمون سر میزنی

دمتون گرم....

تقدیم با احترام فراوان به شما دوستان و همراهان همیشگی مهربونی