انگار، نه انگار

یه وقتی دوست داشتم فک کنم که میای و اینا رو میخونی، اما حالا، خدا خدا میکنم که نیومده باشی!

آخه نمیتونم اینطور تصورت کنم که خوندی اینا رو، دیدی حالمو! و انگار، ........ نه انگار.

جهنم

سرگرم خاطرات تو ام بعد رفتنت

بی تو بهار، مثل زمستان جهنم است..... .

هنوز

دیگه سرد نیست، هوا، بهاری شده

اما برای من هیچی عوض نشده!

هنوز تو رو کم دارم 

کابوس

تو کاری کردی که حالا، بیدار هم کابوس میبینم

نمیخوام

به خاطر عشقه یا عبرت نمیدونم ....

اما نمیخوام فراموشت کنم

میخونی؟.

چرا فک میکنم (یه روز) اینا رو میخونی؟!

باید

شاید ها و باید ها، تو که رفتی من موندمو اینا

شاید

شاید وقتی که گفت میرم باید دنبالش میرفتم