خوشبختی ات برایم بس است
دلم بی تو همچو گندم زار طوفان زده ایست
که وجودت را کم داردو از وجودم طلبت میکند
چشمانم بسی کم سو شده اند و لبانم خشک و دستانم لرزان
روزها را تخت در خوابمو
شبها تا خود صبح بیدارم
عقربه های ساعت از دست چشمانم به تنگ آمده اند
و تو ماههاست که رفته ای
و تمام دنیا را همچو آواری سنگین بر تمام وجودم فرو ریزانده ای
ولی شنیدم با یارت خوشبختی
پس خیالی نیست همه ی این زجرها را تا قیامت تحمل خواهم کرد
خوشبختی ات برایم بس است
+ نوشته شده در پنجشنبه ۱۳۹۲/۰۳/۰۲ ساعت 14:33 توسط hosein
|